
کاش می دانستم
که چرا غنچه به لبخند تو دل می بازد
وچرا؟
اوج زیبایی مهتاب مرا
یاد چشمان تو می اندازد
محض دیدار تو صبح همچو یک اسب سپید
از پس شام سیاه
با عبور از همه فاصله ها می تازد
هرچه در ذهن زمان می گذرد
ماجراییست ک هرلحظه ی آن
از برای من و تو
قصه عشق دگر می سازد
کاش می دانستم
کاش می دانستم
وقت پیدایش تو
چه شکوهی برخاست
"که خدا هم به چنین حادثه ای می نازد"
    
|